معرفت و عشق،پاى را به رفتن مىگشاید و«دوستى»به«دیدار»مىانجامد.
و گاهى جریان،بر عکس این است.
یعنى«دیدن»،«دوست داشتن»را به دنبال دارد و دیدار،عشق مىآفریند و«زیارت»سبب حصول معرفت مىگردد.
وقتى که دیدار،بذر عشق بپاشد،«ملاقات»،«محبت»مىآورد و نزدیک شدن جسم،نزدیک شدن روح را به دنبال دارد و از قرب مادى مىتوان به قرب معنوى رسید و از رفتن به خانهاى محبت صاحبخانه را مىتوان به دل گرفت.
چه بسیار پیوندها و عشقها که مولود یک برخورد بوده است.چه بسیار محبتها و انسها و الفتها،که در سایه حضور و دیدار فراهم شده است.
یعنى گاهى موتور محرک انسان در دیدار و زیارت،شناخت و علاقه و انس قلبى است و گاهى زیارت و دیدار،باعث محبتباطنى مىگردد.چرا که از نزدیک،جمال معنى را مىبیند و به مشاهده ارزشهاى متعالى مىرسد و علاقهمند مىشود.
و زیارت،از این مقوله است.یعنى اگر انسان برود و ببیند و خود را در فضاهاى خاطره آمیز قرار دهد و در شعاع یک پرتو قرار بگیرد،چه بسا که حرارت معنى،وجود یخزده زایر را گرم کند و فروغ دیدار،خانه دل را روشن سازد و دیده اهل نظر،مس وجودش را کیمیا کند.
چند روزی نایب الزیاره دوستان در مشهدبودیم و به پابوسی آقا امام رضا (ع) رفته بودیم.
سلام. وبلاگ جالب و بامحتوایی دارید.به من سر بزنhttp://123mis.blogsky.com/