کرم شب تاب

روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.خدا گفت:((چیزی از من بخواهید.هرچه که باشد شما را خواهم داد.سهمتان را از هستی طلب کنید زیراخدا بسیار بخشنده است.))

هر که آمد چیزی خواست.یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز.یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.در این میان کرم کوچکی جلو آمد و به خدا گفت:((من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم.نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ .نه بالی و نه پایی نه آسمان و نه دریا.تنها کمی از خودت .تنها کمی از خودت را به من بده.و خدا کمی نور به او داد.

نام او کرم شب تاب شد.خدا گفت:((آن که نوری با خود دارد بزرگ است حتی اگر به قدر ذره ای باشد.تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.))و رو به دیگران گفت:((کاش می دانستید که این کرم کوچک بهترین را خواست زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.

هزاران سال است که او می تابد.روی دامن هستی می تابد.وقتی ستارهای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است.   

«بیایید از خداوند خودش را بخواهیم»

 

 

ولایت امام زمان مبارک

شاید این جمعه بیاید شاید 

 

چهره از پرده گشاید شاید  

 

 

 

 

 آغاز ولایت و امامت حضرت امام زمان (عج) مبارکباد

نیایش

بار خدایا،اى آن که توصیف واصفان،وصف کردنت نتواند و اى آن‏که امید امیدواران از تو در نگذرد و اى آن که پاداش نیکوکاران در نزد توتباه نگردد.اى خداوندى که پرستندگان چون از تو ترسند از دیگر کس‏نترسند و اى خداوندى که پرهیزگاران چون بیم تو به دل دارند،بیم کس‏به دل راه ندهند 

اى خداوند،این منم که به سوى تو آمده‏ام،مطیع فرمان توام آنجا که‏فرمان داده‏اى که بندگانت دست به دعا بر دارند.اینک خواهم به آن‏وعده اجابت که داده‏اى وفا کنى،که تو خود گفته‏اى :بخوانید مرا تا شمارا اجابت کنم.