میلاد نور مبارک

بی قرار

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست

وین جان بر لب آمده در انتظار توست

در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست

جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست

چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان

آسایشی که هست مرا در کنار توست

سیری مباد سوخته ی تشنه کام را

تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست

نظرات 3 + ارسال نظر
غریبه سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

با سلام خدمت حسین اقای گرامی

با سپاس از لطفی که نسبت به نوشته و انخابهای بنده دارید

هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آن جا مکان توست
هرگز نشان ز چشمه کوثر شنیده‌ای
کو را نشانی از دهن بی‌نشان توست


السلام علیک یا ابا صالح المهدی

موفق باشید

سکوت دل پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ق.ظ http://sokoote-del.blogsky.com/

سلام

عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را ایینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود

موفق باشید

غریبه سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com/

سلام به حسین اقای گرامی

سپاسگزارم زحمت کشیده و کامنت گذاشتید و من همیشه شرمنده دوستانی چون شما هستم

و اصولا اصلا کینه ای نیستم و همون موقع از یادم رفت اما حرفم رو نزنم اروم نمیشم دلیل بیان این موضوع هم کم تحملی بنده به دلیل حقیر بودنم هست و بس

موفق باشید و سپاس فراوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد